English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6994 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ratchet effect U اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
upward rotation U چرخش رو به بالا
to swirl up U بطور چرخش بالا رفتن
to whirl up U بطور چرخش بالا رفتن
lifesaving U نجات دهنده زندگی
front drop U پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
split jump U پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
elevators U سکان بالا دهنده
elevators U بالا دهنده لوله
elevator U سکان بالا دهنده
elevator U بالا دهنده لوله
to show f. U تسلیم نشدن رام نشدن
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Pashtan U قبایل پشتو [که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
facile U باسانی
glibly U باسانی بسهولت
waltz three U سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
facile U باسانی قابل اجرا
hair trigger U باسانی حرکت کننده
self liquidating U باسانی تبدیل بپول شونده
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
milch cow U کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
that fruit packs easily U ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
power consumer U مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
to keep up one's spirits U دلسرد نشدن
to get out of the way U مانه نشدن
to fall through U موفق نشدن
hold the line <idiom> U تسلیم نشدن
fall short (of one's expectations) <idiom> U موفق نشدن
resist temptation U وسوسه نشدن
to go wrong U موفق نشدن
unsay U گفته نشدن
disallow U قائل نشدن
disallowed U قائل نشدن
to put by U تسلیم نشدن
to miss fire U کامیاب نشدن
disallowing U قائل نشدن
to miss plant U سبز نشدن
disallows U قائل نشدن
excluding U شامل نشدن
keep one's head U دست پاچه نشدن
underdraw U کشیده نشدن زه تا اخر
exclusion U عمل شامل نشدن
to keep cold U دست پاچه نشدن
exclude U شامل نشدن یا جداشدن
to keep ones he U دست پاچه نشدن
keep cold U دست پاچه نشدن
excludes U شامل نشدن یا جداشدن
keep one's hair on U دست پاچه نشدن
to keep one's hair on U دست پاچه نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U باز هم متوجه نشدن
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
to keep ones hair on U دست پاچه نشدن
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
chromophil U باسانی رنگ شونده رنگ دوست
chromatophil U باسانی رنگ شونده رنگ دوست
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
expostfacto U عطف به ماسبق نشدن قانون
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
blackouts U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to f. in the pan U باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
blackout U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to collapse U موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
leakage U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
leakages U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
To keep one s distmce from some one . U از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
failed U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
spinwriter U چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
revolution U چرخش
wheeling U چرخش
levorotation U چرخش به چپ
wheel U چرخش
revolutions U چرخش
spins U چرخش
turns U چرخش
twirling U چرخش
turn U چرخش
wheels U چرخش
spin U چرخش
whirlpools U چرخش اب
swirls U چرخش
swirling U چرخش
swirled U چرخش
swirl U چرخش
whirls U چرخش
circulation U چرخش
volte-face U چرخش
circulations U چرخش
rotational U چرخش
twirled U چرخش
head rolling U سر چرخش
gyration U چرخش
gyrations U چرخش
whirlpool U چرخش اب
volte face U چرخش
whirled U چرخش
whirl U چرخش
twirls U چرخش
wrenches U چرخش
twirl U چرخش
whirling U چرخش
trolls U چرخش
troll U چرخش
wrench U چرخش
wrenched U چرخش
rotation U چرخش
cyclostat U دستگاه چرخش
spins U چرخش توپ
gyoradius U شعاع چرخش
disrotatory motion U چرخش ناهمسو
magnetic ritation U چرخش مغناطیسی
free rotation U چرخش ازاد
universal U با چرخش ازاد
spins U چرخش به سرعت
fractional turn U چرخش کسری
forward dive U شیرجه رو به اب با چرخش
williamson turn U چرخش ویلیامسون
radius of gyration U شعاع چرخش
turnabout U چرخش به یک طرف
upright spin U چرخش ایستاده
turn table U میز چرخش
axis of rotation U محور چرخش
high spin U چرخش زیاد
kick turn U نیم چرخش
trepan U چرخش انحراف
compass swing U چرخش خط محوری
improper rotation U چرخش نامتعارف
body english U چرخش بی اختیار
concentricity U دقت چرخش
conrotatory motion U چرخش همسو
turnabouts U چرخش به یک طرف
angle of rotation U زاویه چرخش
spin U چرخش به سرعت
spin U چرخش توپ
wrests U چرخش پیچش
wresting U چرخش پیچش
wrested U چرخش پیچش
wrest U چرخش پیچش
vertical scrolling U چرخش عمودی
varimax rotation U چرخش واریماکس
topspin U چرخش توپ
turn-offs U محل چرخش
rotational speed U چرخش بر دقیقه
speed of rotation U چرخش بر دقیقه
quartimax rotation U چرخش کوارتیماکس
radius of giration U شعاع چرخش
twists U چرخش بدن
pivot ship U ناو چرخش
upturn U چرخش ببالا
pivot point U مرکز چرخش
twist U چرخش بدن
pick and roll U ایجاد سد و چرخش
rotatable U چرخش پذیر
rolls U چرخش گردش
orthogonal rotation U چرخش عمودی
tumble U چرخش اشفتگی
tumbled U چرخش اشفتگی
twisting U چرخش بدن
tumbles U چرخش اشفتگی
revolution U چرخش دوران
revolutions U چرخش دوران
number of revolutions U چرخش بر دقیقه
turn-off U محل چرخش
turn off U محل چرخش
chase U پایه چرخش
chased U پایه چرخش
chases U پایه چرخش
chasing U پایه چرخش
stuffs U چرخش توپ
Recent search history Forum search
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1اجزای تشکیل دهنده سازمان
1The outright abolition of the death penalty.
3she brought disgrace on the family.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1life cycle ceremonies
1rite de passage
1wife is life life is knife knife kill the life
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com